ناگفته های پنهان زندگی

آخرین مطالب

24 آبان 1402

چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۲۲ ق.ظ

چرا من همیشه خسته م؟ خب معلومه چون اصلا استراحت ندارم.

دیروز صبح خیلی خیلی سخت بود. پسرم برای مدرسه رفتن خیلی اذیتم میکنه. صبح که میشه عذا میگیرم حوصله کلنجار رفتن باهاش رو اصلا ندارم. هر روز گریه میکنه میکنه تورو خدا امروز نریم مدرسه . لباساشو نمیپوشه از خونه بیرون نمی یاد کفش نمیپوشه سوار ماشین نمیشه. همه اینکارها رو به زور باید انجام بدم. با کلی اعصاب خوردی در عین حال که سعی میکنم بداخلاق نباشم و آرامشمو حفظ کنم. هر کاری فکرشو بکنین انجام میده که نره مدرسه. منم به هیچ عنوان تا الان کوتاه نیومدم. ولی صبح به صبح خیلی ازم انرژی میگیره واقعا کلافه و خسته و خالی از انرژی و داغون با اعصاب خورد می یام اداره. اصلا هم حوصله کار کردن رو ندارم. دیروز یه خرده عصبانی شدم. سرش داد زدم و کشون کشون بردمش مدرسه.  خیلی هم گریه کرد.

بعدش خیلی عذاب وجدان گرفتم تا ظهر که برم دنبالش روح و روان نداشتم. تا اینکه بالاخره ظهر شد و رفتم دنبالش و دیدم حالش خوبه یکمی آروم شدم. بچه رو بردم خونه مادرشوهرم دوباره برگشتم اداره تا ساعت 3 و نیم بعد رفتم دنبال بچه با هم رفتیم خونه. ساعت 4 و نیم با مشاور پسرم جلسه داشتم. آدی رو بردم خونه خواهرم رفتم پیش مشاور تا ساعت 6 اونجا بودم بعد که رفتم دنبال آدی دیدم خوابه بغلش کردم بردم خونه منتظر بودم بیدار بشه. لی نشد. نه غذا خورد. نه داروهاشو خورد نه حتی دستشویی رفت تا ساعت 3 صبحح خواب بود. منم هر کاری کردم زودتر از 11 خوابم نبرد. پسرم ساعت 3 از خواب بیدار شد و منو هم بیدار کرد با اجازه تا الان بیداریم. امروز هم برای مدرسه رفتن کلی ادا در آورد. ولی امروز دیگه خودمو کنترل کردم و عصبانی نشدم. ولی خیلی عذابم میده. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۸/۲۴
پرنسس معتمد

نظرات  (۴)

۲۴ آبان ۰۲ ، ۰۹:۳۸ مژگان از گرگان

سلام عزیزم

داشتم برای پست قبل پیام مینوشتم که این پستت رو گذاشتی

در مورد کم خوابی نگوووو که منم داغونم! با دو تا بچه

کوچیکه هنوز پیش خودم میخوابه از شب تا ضبح چند بار بیدار میشم! یا آب میخواد یا پتورو از روش زده کنار یا تو خواب یهو دست و پاش میاد تو صورتم! خلاصه که این از خواب شب

صحب هم که دختر بزرگمو باید هزار بگم بیدار شو! چند تا لقمه بهش صبحانه بدم راهی مدرسه کنم!

تازه بعد از رفتن اون شروع میکنم به شستن ظرفهای شام دیشبش!!!

هیچ وقت تو عمرم ساعت 6:40 ظرف نشسته بودم که به لطف مدرسه دخترم از اول مهر این کارو دارم انجام میدم!

بعدازظهر هم که از اداره میام کویچه رو میخوابونم میام سر وقت تکالیف بزرگه!

یعنی از اول مهر خواب بعدازظهر هم پررررررررررررر!!

در کل خدا خودش به همه توانایی بده به ما همی همینطور.

پاسخ:
واقعا مادر بودن خیلی سخته. امیدوارم همیشه سلامت باشی و خوب از پس کارها بر بیای. نمیدونستم اداره هم میری. کجا کار میکنی ؟ 
راستش آدی انقدر منو اذیت کرد که دیگه اسم بچه می یاد تمام تن و بدنم میلرزه. عزیزم. فکر کنم بچه های شما آرومتر باشن. 

سلام 

خوبین؟ 

من قبلا از خواننده های خاموش بودم 

فکر کنم تو این سه سال که ننوشتین هر روز اومدم و سر زدم و الانم باز اومدم که پستتونو دیدم و نمیدونین چقدر خوشحال شدم 

امیدوارم از این به بعد کارها مطابق میلتون پیش بره و مهاجرت کنین و زندگی خوبی داشته باشین 

 

پاسخ:
عزیزم. خیلی خوشحالم که دوستای خوبی مثل شما دارم. قول میدم دیگه بی وفا نشم. انقده حرف برای گفتن دارم که باورتون نمیشه. مرسی عزیزم. همیشه باش. 

چه خوب که دوباره می‌نویسی :)

 

خوشحالم که برای مهاجرت اقدام کردین، امیدوارم شرایط جوری پیش بره که خیلی زود کنار همسرت باشید.

پسرت کلاس چندم؟ چرا مدرسه رو دوست نداره؟ اتفاقی اونجا براش افتاده که واکنشش صبح‌ها اینجوریِ؟

پاسخ:
قربونت برم . مرسی عزیزم. پسرم پیش دبستانیه. نه اتفاقی نیفتاده. اتفاقا مدرسه خوبی هست پرسنل خوبی داره همه هم با آدی خوب برخورد میکنن. ولی این بچه کلا مدرسه و درس و کلاس رو دوست نداره. یعنی هنوز عادت نکرده. خیلی هم مقاومتش زیاده. مدیرشون میگه من 30 ساله دارم کار میکنم تا حالا همچین بچه ای ندیدم. خلاصه اینکه همه پرسنل مدرسه این سرتق و میشناسن از بس بازی درآورده اونجا.
۲۷ آبان ۰۲ ، ۱۲:۲۰ مژگان از گرگان

سلام عزیزم. آره شاغلم. قبلا میدونستی فکر کنم فراموش کردی. کارمند دانشگاه هستم

پاسخ:
سلام. آره  راست میگی. تازه یادم اومد. چرا یادم رفته بود؟؟؟؟ شرمنده عزیزم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی